ثنا و عروسکهاش
کارت دعوت ثنا برای دیدن ازوبلاگش
البته بعدا آدرس وبلاگت عوض شد ...
ثنا و دوستاش در مهد کودک
دختر عزیزم این بچه ها دوست جونای شما در مهد کودکت هستند که اسم هاشون هم از راست به چپ به تر تیب زیر است: علی جعفر که بچه سوریه است -- ثنا-- نازنین--الینا از راست به چپ: علی جعفر--ثنا--نازنین--صدرا-- شروین--الینا ...
ثنا و بنیتا در تولد آدرین
ثنا و چترش
ثنا خانم دیروز بابا جون واستون این چتر خوشگل رو خریدند البته رنگش رو خودتون سفارش داده بودید بعد اومدیم تو ماشین من چتر رو بستم شما میگفتی مامان چترمو فوتش کن وقتی هم که رسیدیم خونه گفتی مامان چترمو روشن کن منظورت این بود که چتر رو واست باز کنم و من وبابا کلی به این حرفت خندیدیم. ...
وقتی ثنا کلاه بابا جونشو رو سرش میزاره
ثنا و خرید زمستونیش در آبان 90
دخترم دیروز رفتم لباس گرمهاتو بیارم بذارم تو کمدت آخه هوا خیلی سرد شد چشمم افتاد به چمدونی که پر سو غاتی های شما بود که بابا جون از اسپانیا و ایتالیا آورده بود ولی متاسفانه همشون به شما بزرگ بود آخه تقصیر من بود مامانی خودم گفته بودم همشون سایز بزرگ بیاره و این شد که رفتیم کلی لباس زمستونی خریدی . ...
اولین کماتی که گفتی
ثناجونم اولین کلمه ای که گفتی بابا بود بعدش هم ددر رو یاد گرفتی . ...