پروسه برگشت مهد کودک تا خانه
ثنا خانم ما به سلامتی ساعت 10 یا 10:30 صبح از خواب بیدار میشید و با هزار تا ترفند روانه مهد کودک میشوید و از چندتا خان باید بگذریم تا برسیم مهد کودک :
سر کوچمون یک خشکویی هست که یک دونه طوطی داره هر روز باید اول بری با اون طوطیه چاق سلامتی کنی بعد یکدونه نونون بربری فروشی هست که باید بری آتیش کوره شو ببینی تازه دست میزنی میگی هورا فشفشه تولدم مبارک حالا منه بیچاره باید هی بگم ثنا جان این آتیشه واسه نون پختنه فشفشه نیست گوش شما هم بدهکاره این حرفها نیست بعد میریم اون ور خیابون وای به حالمون اگه به قول خودت ماشین گنده بیاد منظورت کامیون و این چیزاست اون موقع میپری بغل من میگی ترسیدم نیاد منو له کنه منم میگم ثنا جان من پیشتم مواظبتم ولی کو گوشه شنوا بعد از خیابون رد شدن میرسیم به سو پری که سر کوچه مهد کودکتونه اصلا به طور اتوماتیک وقتی میرسی اونجا راهتو کج میکنی میری داخل مغازه و جای همه چیز هم میدونی کدوم قفسه است خلاصه یک پاستیل و یا سک سک یا به قول خودت نیات چویی یا کا کائو یا تخم مرغ شانسی میخری و بعد از فروشنده خدا حافظی میکنی و در ادامه راه میرسیم به مهد کودک حالا اونجاست که من شما رو میسپارم دست مربیت و ازت خداحافظی میکنم.